تراژدی سوریه و چپ
پویان بکائی
مساله بحران سوریه و موضع
چپ ایرانی و اَنْايرانى نسبت به این فاجعه انسانی نشان می دهد که چپ سنتی در
سرتاسر دنیا دچار سردرگمی
و تضاد ایدئولژیک است. نزدیک به نیم میلیون نفر کشته و بیش از چهار میلیون نفر سوری
آواره شده اند. تا زمان رویکرد به جنگ داخلی سوریه، پیام چپ در جنگ های ویتنام،
کره، افغانستان و عراق و لیبی کم و بیش روشن بود. چپ یکصدا خواستار تخلیه نیروهای
نظامی امپریالیسم آمریکا از این مناطق بود. جنگ سوریه اما از جنس دیگری است. این
بار ایران و ترکیه و عربستان قدرت بی سابقه ای در منطقه بدست آورده اند. دولت
اوباما هم تصمیم گرفت تا زمانی که از حمایت کامل کنگره برخوردار نباشد از اعزام نیرو
به سوریه خودداری کند. بدون اجازه کنگره حضور نظامی آمریکا محدود به حضور گروه
کوچکی از مشاورین نظامی و بمباران هوایی مواضع داعش شد. چپ ضد استعماری ایرانی که
شاید اسم چاکراورتی اسپیواک هم به گوششان نخورده باشد اما ابایی از استفاده از
کلماتی مانند ناتو و ناتوی فرهنگی ندارند، استعمار خارجی را خوب تشخیص می دهند اما
خشونت داخلی چشمشان را کور می کند. حتی نیم نگاهی هم به نظریات ادوارد سعید نمی
کنند اما دستشان در
نوشتن از گفتمان استعمار فرهنگی باز است.
پنج سال پس از حضور نیروهای اشغاگر مدافع حرم در
خاک سوریه حتی یک
مقاله علمی که پایه
تفکر دیانت علوی را در آداب و مناسک روزمره نشان بدهد به زبان فارسی نوشته نشده است. ایرانی ها درباره سوریه بسیاری از
حقایق را نمی دانند. رسانه های سنتی چپ آمریکا هم تقریبا هیچ چیز راجع به
سوریه نمیدانند و نقد و خبرهایشان در بهترین حالت محدود به تشریح نظریات اطاق های
فکر آمریکایی می شود. در حالی که وسیله آموختن در غرب مهیا است. غربی ها می توانند سفر کنند، زبان بیاموزد و
درباره حقایقی که در سوریه در حال اتفاق است از نزدیک بیاموزند.
روشنفکران شیعه مسلک ولایت
مدار که از یک طرف سنگ کارل مارکس را به سینه می زنند اما از سوی دیگر مبلغ
سیاست های توسعه طلبانه جمهوری اسلامی و امپریالیستی روسیه هستند، تقریبا هیچ سخن
تازه ای درباره سوریه نمی گویند. چپ ایرانی هم جز یکی دو استثنا تنها به بازگویی سخنان رسانه هایی
مانند گلوبال ریسرچ و دموکراسی نو و اسپوتنیک بسنده می کنند. چپ سنتی ایران از کمونیست های ولایت مدار گرفته تا
سوسیالیست های شیعه طرفدار
انتخابات بطورعمده چشمشان را بروی جنایات رژیم اسد و ایران و روسیه در این جنگ
بسته اند. همان بوق سابق را بصدا در می آورند، "امپریالیسم باید از مداخله
خودداری کند." این نگاه معطوف به قدرت، مردمی که سلاخی می شوند را نمی بیند،
بدون شناخت از جامعه مدنی سوریه یکسره به سراغ ارباب قدرت می رود و مردم را تنها
می گذارد. حتی بخودشان زحمت نمی دهند که که کوچکترین چیزی درباره مسائل داخلی
سوریه و تجربه دموکراسی مستقیم در شوراهای محلی از خود سوری ها بیاموزند. تمام
تحلیل ها بر محور حرکت یا عدم حرکت دولت ها چرخ می زند و مردم سوریه در این میان دیده
نمی شوند.
افسانه ای هم در میان چپ
مبنی بر حمایت غرب و ناتو از انقلاب مردم سوریه شکل گرفته است. هیچ شواهد و ادله
مستدلی برای اثبات این ادعا وجود ندارد. شاید مدعیان خیال می کنند که با تکفیرامپریالیسم آمریکا و طرفداری
از روسیه، دست ایران و ایرانی از خون هزاران تن از مردم بی گناه سوریه پاک می شود. این بااصطلاح کمونیست های وطنی چنان از سیاست های روسیه حمایت
می کنند که گویی در سال ١٩٦٠ در اروپایی شرقی نشسته اند و اگر مجیز برادر بزرگ تر
را نگویند، گرفتار داغ و درفش کا.گ.ب می شوند. نقش آمریکا را در لیبی و اوکراین
خوب می بینند، اما خیلی راحت چشمشان را روی جنایات روسیه در الحاق کریمه و همکاری
با رژیم جنایتکار بشار اسد می بندند.
براحتی از یاد می برند که –
در ماه های اول بهار عربی تمام تظاهرات های مردمی علیه رژیم اسد مسالمت آمیز بود.
–رژیم اسد بود که در سال ٢٠١١ درب های زندان را بروی سلفی ها باز کرد و با رها
کردن هزاران نفر از طرفداران القاعده زمینه بوجود آمدن یکی از هسته های اولیه داعش
در سوریه را فراهم آورد. مردم سوریه مردم جنگ طلبی نبودند، در شمال سوریه دیده ام
که در فرصت های کوتاه آتشبس مردم رقص افشان و پاکوبان با شور و شادی مشغول زندگی
می شوند. –رژیم اسد با خالی کردن نیروهای ارتش از شهرهایی مانند سریکانی، حلب و
منبیج و جاگذاشتن زرادخانه های ارتش زمینه مسلح شدن گروه های مختلف را فراهم کرد.
– جمهوری اسلامی در چنین شرایطی و در حالی که جنگ تقریبا مغلوبه شده بود، حمایتش
از رژیم اسد را تقویت کرد و نیروهای سپاه پاسداران توانستند رژیم را از خطر سقوط
نجات دهند.
باز هم هزار دریغ از اینکه روشنفکران
چپ، کلامی درباره قصد انقلاب
مردم روژاوا (غرب کردستان) بگویند یا اشاره ای به سازمان های خودمدیریتی
انقلابی و اجتماعی خلق های روژاوا در شمال سوریه بکنند، حتی دریغ از یادی ازخون بچه های کورد که از هر چهارگوشه کوردستان
آمدند و نه تنها کوبانی را آزاد کردند، بلکه نام این شهر را در جهان پرآوازه ساختند.
اتوپیای روژاوا در حالی شکل می گیرد که پنج دولت در صدد نابودی کوردها هستند. دولت
های ترکیه، ایران، سوریه، عراق و روسیه هر کدام بنحوی دست به کشتار مردم کورد زده
اند. ترکیه و ایران بیشترین سوءاستفاده را از این جنگ کرده اند.
بحران ترکیه
ترکیه در ابتدای جنگ کوبانی
با بازکردن مرز کوبانی اجازه داد تا هزاران نفر از اعضای حزب کارگران کردستان
پ.ک.ک - وارد خاک روژاوای سوریه شوند. این اتفاق در حالی افتاد که دولت ترکیه
سازمان پ.ک.ک را یک گروهک تروریستی می داند. گرچه ورود نیروهای پ.ک.ک به کوبانی باعث آزادی شهر شد اما
در عین حال بعضی از زبده ترین ترین و کارآزموده ترین کادرهای پ.ک.ک در جنگ با داعش
کشته شدند. همزمان حکومت ترکیه و بشار اسد در عمل با بمباران مواضع گروه های مخالف
داعش بعنوان نیروی هوایی داعش عمل کرده اند. نیروی هوایی روسیه هم با مجهز کردن
نیروی هوایی اسد و با بمباران مواضع نیروهای مخالف مانند احرارالشام و جیشالاسلام
موقعیت داعش را تقویت کرده است. در پنج سال اول جنگ تعداد دفعاتی که روسیه یا
ترکیه بعد از فشارهای بین المللی نقاط استراتژیک داعش را هم هدف حمله قرار داده
اند از انگشتان دو دست تجاوز نمی کرد.
به این ترتیب یکی از اعضای
ناتو یعنی ترکیه مشغول کمک رسانی به داعش است و از سوی دیگر نیروهای کوالیسیون (ائتلاف)
به رهبری آمریکا مشغول نابود کردن مواضع داعش هستند. همزمان ترکیه پایگاه هوایی اینجرلیک را هم بروی هم پیمانان ناتو از جمله آمریکا بسته است
و علی رغم دست آوردهای چشمگیر کوردها آنها را از مشارکت در گفتگوهای صلح محروم
کرده است. دلبسته گان <<تئوری توطئه>> که تعدادشان در بین کمونیست های
معتدل و چپ های طرفدار انتخابات های طاق و جفت جمهوری اسلامی کم نیست، این روزها
سخت به زحمت و مخاطره افتاده اند، وقتی می بینند نیروهای ناتو که تا چند سال پیش
مواضع پ.ک.ک در قندیل را بمباران می کردند، امروز ناچار
شده اند از طریق کوالیسیون (ائتلاف) به
نیروهای کورد ی.پ.گ در روژاوای کوردستان امداد برسانند. وقتی یکی از نیروهای ناتو
علیه داعش عمل می کند و یکی دیگر از نیروهای ناتو بعنوان نیروی هوایی داعش عمل می
کند، و سازمان های خودمدیریتی
کردها در روژاوا و سرتاسر سوریه با موفقیت عمل می کنند، ساختارهای پیشین توازن قدرت در منطقه کاملاً
برهم می خورد. کوردهای سوریه از حمایت
محدود آمریکا برخوردارند اما خود را مجبور نکرده اند که بین آمریکا و روسیه و رژیم
بشار اسد یکی را برگزینند. روسیه توان ادامه حضور در جنگ داخلی سوریه را ندارد و آمریکا
با آمدن ترامپ تازه بفکر لشکرکشی به سوریه افتاده است.
ایران و سوریه و قطر و
عربستان و تا حد کمتری کویت قدرت بی سابقه ای در منطقه بدست آورده اند و از باتلاقی
که آمریکا بوجود آورد مشغول سوءاستفاده اند. رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان با
قلدری یک سال قبل از آزادی منبیج توسط نیروهای کورد یگان های مدافع خلق (ی. پ. گ)
اعلام کرده بود، در صورت آزادسازی جرابلس بویسیله ی. پ. گ، ارتش ترکیه بدون کوچکترین وقفه ای به
خاک روژاوای سوریه حمله خواهد کرد و نزدیک به یک سال بعد در آستانه حمله
ترکیه به کردستان سوریه، جو بایدن در کنار اردوغان می ایستد و اعلام می کند که کردها باید به شرق فرات عقب نشینی کنند و در عمل
دست رژیم زخم خورده ترکیه را برای حمله به سوریه باز می کند اما همزمان آمریکا کمک
های نظامی اش را به ی.پ.گ قطع نمی کند. در عین حال هیچ کدام از دولت های مذکور
حقوق حقه مردم سوریه را برای خودگردانی محلی و دموکراسی مستقیم به رسمیت نمی شناسند. وقتی دو تا از کشورهای عضو
ناتو سیاست های متقابلی را دنبال نمی کنند و نیروی هوایی رژیم اسد و اردوغان در
عمل بعنوان نیروی هوایی داعش عمل می کنند و جمهوری
اسلامی در باتلاقی که امپریالیست ها در عراق و افغانستان و سوریه بجا گذاشتند مشغول
ماهی گیری است، روایت داعش محور رسانه های جمهوری اسلامی و غربی سخت رنگ می
بازد.
جنگ بدون صلح
پنج سال پس از آغاز جنگ داخلی سوریه <<روند
صلح>> نه تنها آغاز نشده بلکه نه <<روندی>> وجود دارد نه <<صلحی>>
در کار است. <<روند صلح>> در ترکیه هم با جنگ طلبی اردوغان و دامن زدن به
جنگ داخلی علیه کوردها در حالی آغاز شده که در چند سال گذشته ترکیه کشورهای غربی
را عملا گروگان گرفته و با تهدید به باز کردن مرزهای اروپا بروی مهاجران سوری،
کشورهای اروپایی را با کابوس ورود هزاران مهاجر روبرو کرده است. ناگفته نماند که کشورهای عربی هم علاقه به مذاکره با کوردها بر سر مساله سوریه ندارند. به این ترتیب این کشورها تا بحال موفق شده تا از حضور کوردها بر سر میز مذاکره در ژنو و اروپا بدفعات جلوگیری کند.
بحران امنیتی و اقتصادی که ترکیه، اتحادیه اروپا را از آن می ترساند اکنون بدست
اردوغان و حزب ا.ک.پ دامنگیر خود ترکیه شده است. بعضی از زیباترین شهرهای کوردستان
ترکیه (باکور) توسط بمباران ارتش ترکیه نابود شده و هزاران انسان بی گناه کشته و
زخمی شده اند. این عمل براساس پژوهش یک گروه مستقل بر خلاف موازین قرارداد
ژنو نقض فاجعه آمیز حقوق بین الملل و در نتیجه "غیرقانونی،
غیراخلاقی و ضد انسانی" بوده است.
گفتگوهای صلح در گذشته نشان
داده است که ایران و ترکیه و عربستان و قطر و سوریه نقش وکیل خودخوانده کوردها را
بازی کرده اند و رفتارشان مانند قیمی بوده است که با طفلی صغیر برخورد می کند. ایران
و ترکیه و سوریه و عراق همیشه توافقاتی را برای سرکوب و سوءاستفاده از کوردها تنظیم
کرده اند. درست مانند روشنفکرانی که خود را چپ می نامند اما گفتمان راسیستی آنها با
حاکمان مطبوعشان در ایران و ترکیه و سوریه تفاوتی ندارد. رفتار این دولت ها یادآور
رفتار روشنفکرانی است که به اسم چپ کوچکترین حقی برای حضور کوردها بر سر میز
مزاکره قائل نیستند. نژادپرستی چپ و راست ندارد.
شمال سوریه یا غرب کردستان
(روژاوا)
سرانجام کوردهای روژاوا در
روز بیست و هشت دسامبر ٢٠١٦ در تشکلی همراه با دیگر گروه های قومی و سیاسی حاضر در شمال
کوردستان اعلام کردند که خواهان یک فدراسیون دمکراتیك هستند تا با همه ساکنین شمال سوریه اعم
از سریانی، علوی، آسوری، ارمنی، ایزدی و عرب و ترکمن در حکومتی که بر آمده از خواست و
اراده و تصمیم مستقیم مردم است زندگی کنند. در چنین موقعیتی جبرتاریخی
ایجاب می کرد که کوردهای سوریه هم که حالا چیزی بالغ بر بیست و هشت درصد از خاک
سوریه را کنترل می کنند دست به کشتار اعراب سوریه بزنند، مگر نه اینکه کوردهای
سوریه در زمان حکومت اسد از اولیه ترین حقوق انسانی مانند گرفتن شناسنامه، گذرنامه
یا حتی گواهینامه محروم بودند، حق رای و یا حتی حق رانندگی نداشتند و در عمل با
آنها مثل برده رفتار می شد اما تفکر عبدالله اوجالان که تاکید بر همزیستی تمام
مردم منطقه اعم از کورد و عرب و تورکمن و سوریانی و سوری و علوی و شیعه و سنی دارد
مانع بروز چنین فاجعه ای شده است.
این حرکت نه تنها در حرف بلکه در عمل نشان داد
که کوردها بدنبال کشورگشایی نیستند و براستی حاضرند بر اساس اصول انسانی رفتار کنند
و حاضر شدند نام روژاوا را در این توافق با گروه های حاضر در نیروهای سوریه دموکراتیک (اس.دی.اف)
حذف کنند. بنظرم این اقدامی مثبت و بسیار پیشرو در جهت رسیدن به همزیستی با اقلیت
های حاضر در شمال سوریه (روژاوا) بوده است.
شوراهای مردمی
مردم سوریه فارغ از جنایات
مدافعان حرم یا بمباران های روسیه اگر آواره نشده باشند در سرزمین خودشان در کنار
گروه های سیاسی مخالف رژیم مشغول زندگی هستند. شوراهای مردمی تنها سازمان هایی
هستند که مستقیما توسط مردم انتخاب شده اند و به رتق و فتق امور روزمره مردم می
پردازد. تمام این شوراها در سرتاسر سوریه صفحات اینترنتی و فیس بوکی دارند و گزارش
های کاری و مالی شان را منتشر می کنند. اما اگر شما روزی پنج ساعت هم اخبار جنگ در سوریه
را بخوانید کلامی درباره این شوراها جایی نمی بینید. این شوراها نه تنها در مناطق
تحت کنترل کوردها فعالیت دارند بلکه در سرتاسر سوریه حتی در نقاطی که تحت کنترل جیشالاسلام
و رژیم اسد است با فعالیت های روزمره خود نشان می دهند که مردم توان مدیرت خودشان
را دارند و با استفاده بهینه از شوراهای محلی موفق شده اند که از خسارات بیشتر در
دوران جنگ جلوگیری کنند. یکی از بارزترین جلوههای این شوراها جلوگیری از
بیماریهای واگیردار و قحطی در سوریه است که اگر بهمت خود مردم نبود تابحال جانهای بیشتری
را قربانی می کرد. این شوراها در سرتاسر سوریه نشان می دهد که مردم دست در دست
جنایتکاران سپاه ایران و رژیم اسد ندارند و در سخت ترین شرایط دموکراسی مستقیم را
تجربه می کنند. مگر نه اینکه بیشترین
کشتار مردم توسط رژیم اسد و نه بوسیله نیروهای داعش انجام شده است.
نقش نیروهای خارجی
حکومت ایران از اولین روزهای
بپا خواستن مردم علیه رژیم اسد در سوریه حضور داشت و با ارسال نیروهای بسیج قدس و
سپاه پاسداران در سرکوب و کشتار تظاهرکنندگان شرکت می جست. اعضای سپاه و سربازان
مزدور افغانستانی و حزب الله که خود را مدافعان حرم می دانند و به دلایل اقتصادی،
سیاسی یا اعتقادی در این جنگ حاضر شده اند. خیلی از این افراد با خلوص نیت در این جنگ حاضر شده اند اما بسیاری از آنها هم بدنبال منافع شخصی هستد.
سپاهیان حتی در بین نیروهای سیاسی حاکم هم به نام
مدافعان حرم شناخته نمیشوند. در گفتگوهایی که با بعضی ازعلویان سوری داشتم،
حتی علویان هم نام مدافعان حرم را بیگانه می یافتند. تعداد ویدئوها و عکس های مردم در
صفحات اجتماعی درباره جنایات اسد با پشتیبانی ایران و سوریه باید تابحال هر بیننده
عادی را در مورد عمق فاجعه آگاه کرده باشد اما سیستم پروپاگاندای رژیم که اغلب به
وسیله رسانه هایی مانند پرس تی وی و راشاتودی تقویت میشوند، اصل حقیقت جنایات رژیم اسد را زیر
سوال می برند. این رسانه ها عاملان اصلی جنایات را معرفی نمی کنند و بعد هم دروغ
های آنها بوسیله رسانه های جمعی دنیا تکرار میشود. رسانه هایی مانند پرس تی
وی و راشاتودی هرگز معترف نمی شوند که تعداد
کشته شدگان بوسیله رژیم بسیار فراتر از قربانیان داعش است.
در چند سال گذشته در
سفرهایی که به عراق و سوریه داشتم، شاهد بودم که پیوستن به یک گروه سیاسی اغلب اوقات
از سر ناچاری و درماندگی است و کمتر مربوط به پیوندهای عمیق عقیدتی و پیش زمینه فرهنگی
افراد می شود. نکته تلخی که هیچ کدام از نویسندگان و روشنفکران حاضر به اعتراف به
آن نیستند این است که شعار انترناسیونالیسم که روزگاری سرلوحه نیروهای چپ ضد
استعمار بود امروز تنها به وسیله داعش آن هم با موفقیتی چشم گیر اجرا می شود. هیچ
کدام از نیروهای درگیر در عراق و سوریه به اندازه داعش در جلب نیروهای بین المللی
از سرتاسر دنیا توفیق نداشته است. البته جمهوری اسلامی هم با بکارگرفتن نیروهای
مزدور از داعش و تمام نیروهای سیاسی دیگر پیشی گرفته است. اعضای داعش هر ماه حقوقی
معادل سیصد و پنجاه تا هزار دلار دریافت می کنند اما جمهوری اسلامی ادعا می کند که
جنگ جویان سپاه قدس برای دفاع از حرم حضرت زینب و سکینه در سوریه حضور دارند و
پولی دریافت نمی کنند.
تاریخ بر شقاوت اهل دغا
گواه است. این جنایات
را مردم سوریه نه فراموش می کنند و نه می بخشند. نقش خونین ایران و روسیه با نقش آمریکا
در ویتنام قابل مقایسه است. همانطور که یانکی ها روزگاری ویتنام را بخاک و خون
کشیدند امروز ایران و روسیه مشغول سلاخی مردم سوریه هستند. در عرصه دیپلماسی هم با
دور زدن تحریم ها، ارائه نیرو و تجهیزات نظامی و جلوگیری از شرکت یکی از گروه های
درگیر بنفع دیگری این جنگ را پایان ناپذیر کرده اند. در این جنگ حتی اگر مردم
سوریه پیروز شوند، بازسازی سوریه امری تقریبا ناممکن است. میلیونها گالون آب برای بازسازی شهرهای سوریه نیاز است. آبی که حتی قبل از جنگ بدلیل
بی کفایتی رژیم بشار اسد بسرعت در حال از بین رفتن بود. قراردادهای بازسازی سوریه
یا به سپاه پاسداران و یا به قطر و عربستان خواهد رسید. نیروهای مسلح سوری و نیروهای مزدور جهادی در این
میان در مقابل یک انتخاب روشن قرار می گیرند تا بین ایران و روسیه در مقابل
عربستان، کویت و قطر یکی را انتخاب کنند. امیدی برای صلح در راه نیست. میلونها نفر کشته و نابود و
بی خانمان شده اند.
آنچه کشورهای دیگر فراموش کرده اند و مردم سوریه
تا نسل ها بعد فراموش نخواهند کرد این است که جنگ سوریه، یک فاجعه انسانی
است، داغ ننگی است که تا نسلها دامن تمام نیروهای درگیر را خواهد گرفت. دستان
ایران در این میان سخت خونین است.