Neda Irani

A Skeptic's View

Wednesday, July 01, 2009

 

دو راه برای حکومت و سه راه برای مردم



در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۱۳۷۶، حکومت ایران با دو گزینه روبرو بود. یکی‌ تفکر سعید حجاریان بود که عقیده داشت نظام باید از "بالا" دست به اصلاحات بزند وألا با یک انقلاب مردمی مواجه خواهد شد و دیگری تفکر سعید امامی که معتقد بود اصلاحات میتواند باعث از هم گسیختگی و یا انقلاب دیگری شود. هر دو سعید درست می‌‌اندیشیدند.

تفکر سعید اول منجر به ۸ سال زمام داری محمد خاتمی شد که نه تنها اصلاحی جدی در حکومت ایران ایجاد نکرد، بلکه قتل نویسندگان، حمله به کوی دانشگاه، به زندان افتادن دانشجویان و فعالان سیاسی و بستن دهها روزنامه در زمان او اتفاق افتاد. تفکر سعید دوم پس از ۴ سال ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد، ماهیت "جمهوری اسلامی" را به "حکومت اسلامی" تغییر داد. در یک انتخابات فرمایشی رئیس جمهور هم مانند اکثریت نمایندگان مجلس، اعضای شورای نگهبان، و قوه قضأئیه، به جای انتخاب از سوی جمهور مردم توسط آقائ خامنه‌ای منصوب شد.و به این ترتیب حجت السلام خامنه‌ای سه قوه مجریه، مقننه و قضایی را تحت کنترل گرفت و حتئ یک ملکول باقی‌ مانده از جمهوریت را هم تاب نیاورد.

در مقابل مانند بسیاری از جنبش‌های امروزین دنیا تعدادی از جوانان و زنان که در طول سالیان گذشته، هدف حمله مستقیم حکومت ایران قرار گرفته بودند، از ابتدا خواستار براندازی رژیم شدند و دست به سوزاندن اتوبوس‌ها و شورش‌های خیابانی زدند. اما نسل پدران و مادران این جوانان بیشتر ترجیح میدهند که نظاره گر باشند یا از دور دستی‌ بر آتش داشته باشند. اما اکثریت مردم معترض کم هزینه‌ترین و مدنی‌ترین شیوه مبارزه را برگزیدند و دست به راهپیمایی‌های گسترده در تهران، شیراز، اصفهان، کرمانشاه، رشت، تبریز، کرمان،مشهد، آمل، اردبیل، گرگان و بسیاری از شهر‌های دیگر ایران زدند. متاسفانه اعتراضات گسترده مردم با حرکت قهرآمیز نظامی حکومت روبرو شد که شروع به دستگیری، زندانی کردن، تخریب اموال عمومی، مجروح کردن و به شهادت رساندن حداقل بیست نفر از ایرانیان زد.

در حال حاضر دو راه در مقابل حکومت ایران قرار دارد.

۱. دولت کودتا برای ۴ سال آینده به کار خود ادامه دهد. این حرکت منجر به خفقان عمومی‌ حداقل تا دوره انتخابات بعدی خواهد شد. در این شرایط سپاه و بسیج به یاری حزب الله لبنان که به تازگی در انتخابات لبنان شکست خورده یک سیستم گشتاپو همانند آلمان نازی یا سیستم استبداد صغیر محمد علی‌ شاهی در ایران به وجود میاورند.

۲.تن دادن به خواست مردم معترض و پذیرفتن رئیس جمهوری آقائ موسوی که البته این حرکت بدون جابجایی آقای خامنه‌ای در رژیم ایران غیر ممکن است. و هزینه بسیار سنگینی‌ را برای جایگاه و مشروعیت ولی‌ فقیه در ساختار سیاسی ایران رقم خواهد زد.

در مقابل مردم ایران اما ۳ راه وجود درد.

دو راه اول به طریق اولی همان است که در مقابل جمهوری (حکومت) اسلامی است.

۱. اگر احمدی‌نژاد برسر کار بماند. زندگی‌ مردم به یک حد غیر ممکن می‌رسد و ممکن است تا چند سال دیگر با یک حکومت شبهه نظامی طالبانی مواجه شویم. که قاعدتا بعد از ۸ سال دولت آقائ احمدی‌نژاد مشارکت مردمی در انتخابات بعدی به حد صفر خواهد رسید.

۲. اگر آقای موسوی انتخاب شود، اگرچه آقای خامنه‌ای باید کنار برود اما دوام "جمهوری اسلامی" صد چندان خواهد شد و نظام جمهوری "اسلامی" بسیار پایدار میشود. در اینجا یک سوال مطرح میشود آیا موسوی "می‌خواهد" یا اساسا "میتواند" که دست به اصلاح قانون اساسی‌ آپارتایدی جمهوری اسلامی بزند؟

۳. برای مردم و خصوصا جوانان و زنان راه سومی‌ هم وجود دارد و آن گذار از جمهوری اسلامی است. اگر ایران به راستی‌ برای همه ایرانیان است، سیستم فعلی‌ گنجایش حقوق برابر انسانی‌ برای همه ایرانیان را ندارد. اصل ۱۰ و ۲۱ قانون اساسی‌ پنجاه درصد ایرانیان (یعنی‌ زنان) را از حقوق برابر شهروندی محروم می‌کند و نافی برابری حقوق زن و مرد است. تحت لوای همین قانون اساسی‌ در قرن بیست یکم، ایران در میان بیش از ۱۴۰ کشور دنیا، یکی‌ ازتنها ۴ کشور دنیا، است که به طور قانونی‌ زنان را سنگسار می‌کند.

اصل ۱۳ قانون اساسی‌ هم چهار نوع "انسان" تعریف می‌کند. مسلمان، یهودی، مسیحی‌ و زردشتی، به این ترتیب بودایی‌ها ، شینتوها، بهائی ها، آته ئیستها، و دیگر خداپرستان و ناپرستان از حقوق شهروندی برخوردار نیستند. اقلیت‌های قومی و دینی هم حتئ از حقوقی که همین قانون اساسی‌ برای آنها برشمرده است برخوردار نیستند. استان کردستان و سیستان و بلوچستان که اکثریت تعداد اقلیت‌های ایران را دارند، فقیرترین استان‌های کشور هم هستند. بنابر این زنان، جوانان و اقلیتها که حقوق حقه بشری خود را می خواهند پیشتاز مبارزات مردمی بوده و هستند.

گذار از حکومت اسلامی به یک حکومت سکولار که دین و سیاست را مانند تمام کشورهای "پیشرفته" دنیا از هم جدا کند، عواقبی هم به دنبال دارد. مردم ما که در روز‌های اول پس از انتخابات تنها با حضور و سکوت خود خواستار بازشماری آرا بودند با خشونت عریانو لجام گسیخته حاکمیت مواجه شدند و به زودی دریافتند که بر اساس آنچه اکثر تحلیل گران سیاسی عقیده دارند ریشه تمام اشرار خود آقای خامنه‌ای است. ایشان با کمک حزب الله لبنان و "تعدادی" از بسیجیان و سپاهیان ناآگاه دست به کشتار و تخریب اموال عمومی زده اند و جان، مال و ناموس بسیاری را به خطر انداخته اند.

مردم ما نشان داده اند که اصولا انسانهای خشنی نیستند اما به قول توماس پین از پدران انقلاب آمریکا، درخت آزادی را هر از گاهی باید با خون ستمگرن آبیاری کرد و نه با خوب مردمان بیگناه.



Comments:
as excepted Moussavi give up (see below Karobi's forecast) and he wants go back and continue painting! His yesterday's letter to public is very long, confusing and do not give any clear solution, except just some mild advices: stay for the law and support the system. He is seeing the conflict as a nature of a family and we should not allow the foreigner ("Biganegaan"=whose do not believe in Reform, unless remove the system) to interfere in it. Bad for him and his closed friends, the dark night start for them. Sure is the people do not give up and continue to protest. At the end it is more clear that whole spectrum of "reform" supporter has no chance more to tricks the people, I hope so.

قسمتى از مناظره كروبى با موسوِى كه در 17خرداد از شبكه 3 تلويزيون رژيم پخش شد، توجه شود. كروبى در اين مناظره ازجمله گفته بود:

«خوب امام از دنيا رفت، ما اشكالمان اين‌جاست به دوست بسيار عزيزمان آقاى مهندس موسوى، ما سرمايه بوديم، بايد مىايستاديم، اگر مىايستاديم و پايدارى مىكرديم كار به اين‌جا چه بسا نمىرسيد.

از آن وقت تا به‌حال دنبال آقاى مهندس موسوى هر چى ما براى هر كارى رفتيم، آقاى مهندس موسوى حاضر نشد وارد هيچ صحنهيى بشود و واقعيتى را كه كمك بدهد. و اين حوادثى كه مهندس موسوى مىگويد و خوب كارى هم كرده آمده، من هم ازش تقدير مىكنم كه آمده. اگر چهرهها مىآمدند مىايستادند، ايستادگى مىكردند كار به اين‌جا نمىرسيد كه اوضاع اين‌جور بشود.

در رياست‌جمهورى رفت، هر چى رفتيم اصرار كرديم نيامد، در مجلس بعدى رفتيم نيامد، در چهار سال بعد رفتيم نيامد. خوب اين همه حادثه در كشور ما واقعيت و حقيقتى است. قتلهاى زنجيرهيى شد ، ماجراى دانشگاهها شد، مطبوعات اين‌جور قلع‌وقمع كردند، ديگر حادثهيى هست كه رخ نداد توى اين كشور متاسفانه كم نبوده.

خيلى قضاياى نابسامانى رخ داد من هم مىتوانستم يك گوشهيى بنشينم اين همه تهمت نشنوم، افترا نشوم، توى تهران راست راست راه بروم بگويند فرار كرده رفت. دلارها را برداشت رفت.
ببخشيد اين هيچ اختلاف نيستها، من حالا اين را مىخواهم بگويم يك مراكز قدرت عجيب و غريبى بوجود آمده، الآن هم كه آمده بسيار كار خوبى كرده، آقاى مهندس موسوى پايش را عقب بگذارد، حمله به ما شديدتر مىشود اين واقعاً انتقاد من است، من شبى با آقاى يونسى گفتم آقاى يونسى، آقاى خاتمى اشتباه كرده آمده، ترا خدا بهش بگو الآن نبايد كنار برويد، اگر اگر الآن برويد، حملهها به ما شديدتر مىشود. و ما در تنهايى بيشترى مىمانيم، چند شب بعد باز يك جايى مهمان بوديم، لحظهيى بود كه آقاى خاتمى رها كرده بود و رفته بود و ديدم همه در حال كما هستند هركى يك حرفى مىزند.

آقاى مهندس موسوى بنظرم در اين موقعيت حساس بايد اين نكته را به مردم بفرمايد. بالاخره اصلاحاتى است، اصول‌گراست، اصول‌گراى اصلاحاتى است، اينهايش را كار ندارم در مقابل سختيها و دشواريها چه كار مىكند كه اگر خداى نكرده وسط چى كند...».
 
This comment has been removed by a blog administrator.
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

Archives

08/01/2008 - 09/01/2008   07/01/2009 - 08/01/2009   08/01/2009 - 09/01/2009   09/01/2009 - 10/01/2009   03/01/2010 - 04/01/2010   05/01/2010 - 06/01/2010   01/01/2011 - 02/01/2011   02/01/2011 - 03/01/2011   03/01/2011 - 04/01/2011   04/01/2011 - 05/01/2011   05/01/2011 - 06/01/2011   02/01/2012 - 03/01/2012   05/01/2012 - 06/01/2012   03/01/2014 - 04/01/2014   01/01/2017 - 02/01/2017   08/01/2018 - 09/01/2018   09/01/2018 - 10/01/2018   03/01/2024 - 04/01/2024  

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]

Free counter and web stats