هر رفیقی که می رود تکه ای از قلب ما را می برد و جای نبودنش تا همیشه درد می کند. دریغ از لبخندهای رفیق اما چه باک ! شعله ای افروخته که گرما و نورش به نسل های آینده هم خواهد رسید. در هر زبان و تنی که به پاس مبارزه و برابری و آزادی گداخته ی آتش می شود، لبخند و خون رفیقی نهفته است..
درود به همه رفقای گذشته، اکنون و آینده..به خفته گان در خون و سرود..
درود به حمید ..از لبخند و گرما و باورش یاد می کنیم که
: یاد آر ز شمع مرده یاد آور
پل والری رفیق سوسیالیست جانباخته اش گابریل پری را چنان بیاد می آورد که او را رفیق بخوانید، سینه اش به خاطر ما سوراخ شده، او را با نامش که همانا رفیق است بدورد کنید، واژه ای که در سرمای بیداد، گرما و اعتماد می بخشد
با درود به رفیق حمید و تکه ای از شعر پل الوار در یادمان مرگ گابریل پری، از عزیزان و رفیقان خواهش می کنم ما را در لبخند و یادی از او شریک سازند..
پِری برای تمام چیزهایی که به ما زندگی می بخشند مرد!..
او رفیق ما بود..
سینه او را گلوله ها شکافتند..
اما مرگ او ما را با همدیگر آشناتر کرد!..
* * *
پس بیائید “رفیق” همدیگر باشیم؛
زیرا تنها بدینطریق،
امید او زنده خواهد ماند!
..
بدرود رفیقان زنده ولی مرده ام..
م.ش.